کلنگها را غلاف کنید
(محمد فاضلی)
✅ بیست یا ده سال پیش اگر مسئولین دولتی میخواستند در جایی کلنگ ساخت مجتمع پتروشمی، پالایشگاه، سد، کارخانه فولاد، سیمان یا صنایعی از این دست را به زمین بزنند، مردم محلی تجمع میکردند و با قربانی گوسفند و پخش گل و شیرینی از آنها استقبال میشد. مسئولان ارشد دولت و سایر قوا، نمایندگان مجلس و بوروکراتهای دولتی از این دست خاطرات شیرین بسیار به یاد دارند.
✅ آن خاطرات شیرین متعلق به زمانهای است که کسی نمیپرسید پیآمد محیطزیستی آبگیری سد برای جنگلها، حیات وحش، تنوع زیستی و زمینهای کشاورزی چیست؛ آب لازم برای مجتمع پتروشیمی، فولاد، سیمان و سایر صنایع پرآببر، سرمایهبر و کماشتغالزا را چگونه تأمین و با پسابش چه میکنید؛ این وعدههای اشتغال که میدهید و به ازای چه مقدار سرمایهگذاری ریالی و دلاری، و صدمه به منابع محیطزیستی حاصل میشود؛ و منافع و مضار حاصل از ایجاد صنایع آلودهکننده چگونه میان اجتماع محلی میزبان واحد صنعتی، سهامداران دولتی و خصوصی، و سایر نفعبرندگان تقسیم میشود.
✅ ایام خاطرات شیرین بوروکراتهای دولتی و غیردولتی در حالی سپری شده که بسیاری وعدهها نیز محقق نشدهاند، شغلهای بسیار ایجا نشده، فقر اجتماعات محلی میزبان صنایع از میان نرفته، زنجیره ارزش صنایع بالادستی و پاییندستی تکمیل نشده، اما بر ثروت سهامداران دولتی و غیردولتی، ساکن تهران و شهرهای بزرگ، و البته خسارات محیطزیستی برای میزبانان واحدهای صنعتی افزوده شده است.
✅ بوروکراتهای دولتی ایجاد شود. خاطرات کلنگ و روبانها، قربانیها، شیرینیها را هنوز در ذهن دارند، اما جامعه تغییر کرده و ایشان گویی گذشت زمان را احساس نکردهاند. هنوز به یاد روزگاری هستند که طرحها بدون مجوز محیطزیستی، بدون نقادی جدی در کمیته ماده 2 برای صدور مجوز محیطزیست، بدون مقاومت طرفداران محیطزیست، و بدون اجبار به اینکه برای مردم تشریح کنند مابهازای آنچه به دست میآورند چیست، «کلنگ، روبان، قیچی» بازی میکردند.
✅ وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت امروز برای اولین بار سپری شدن آن ایام را به چشم دیده است (https://goo.gl/qJt52X). مردم دشتستان تجمع میکنند و مانع کلنگزنی پتروشیمی این شهر میشوند. آقای وزیر هم توضیح میدهند که «در عمر کاریش برای اولین بار شاهد چنین رفتار اعتراضآمیز برای شروع عملیات اجرایی یک پروژه بزرگ صنعتی است. ... در جاهای دیگر که به قصد افتتاح یک پروژه این چنینی میرویم مردم، برایمان گوسفند قربانی میکردند. این پروژه قرار است باعث آبادی و رونق منطقه شود.» اما گویا پاسخی که میشنود این است «ما مخالف توسعه نیستیم، اما آبادی اینچنینی را که باعث از بین رفتن باغها و زمینهای کشاورزی و طبیعت ما شود، نمیخواهیم.»
✅ وزیر صنعت، معدن و تجارت در مقابل اعتراضات گفتهاند «تا هفته آینده امام جمعه و مسئولان ذیربط در منطقه آبپخش دشتستان با نشست با مسوولان استان بوشهر نسبت به مکان ساخت این پروژه باهم به تفاهم برسند، وگرنه پروژه به نقطه دیگری منتقل میشود.»
✅ جملهای که فرد معترض بیان کرده، نمادی از خیزش آگاهی محیطزیستی ناظر بر امکانپذیر دانستن توسعه و حفظ محیطزیست، و گذر کردن از ایده توسعه بیتوجه به محیطزیست است. جملاتی که آقای وزیر گفتهاند شاخصی از سختی فراموش کردن دوران «کلنگ، روبان، قیچی» و دوباره وارد شدن به بازی «توسعه یا محیطزیست» است.
✅ بهتر است بپذیریم محل واحدهای صنعتی را میتوان جابهجا کرد، اما آگاهی محیطزیستی و همزمان تخریبهای محیطزیستی هم فراگیر شدهاند و در هر نقطهای سر بر میآورند. عصر «کلنگ، روبان، قیچی» و وعده اشتغالهای فزاینده، پایان یافته است. ایدههای نو بهکار بگیرید، دست از برخورد نمایشی با محیطزیست بردارید، و خاطرات گوسفندان و شیرینیها را مدتی بایگانی کنید.
✅ اندیشهها که نو شود، محیطزیست را که جدی بگیرید، اقتصاد سبز را که برای مردم عملی کنید، اشتغالها که با صنایع کمتر سرمایهبر و بیشتر اشتغالزا ملموس شوند، و اجتماعات محلی که در منافع پروژهها شریک شدند، و مسئولیت اجتماعی شرکتها که در قبال مردم محقق شد؛ مردم دوباره برای شما گوسفند قربانی میکنند و با گل و شیرینی به استقبالتان میآیند. کسی با توسعه مخالف نیست، اما آن توسعهای که برخی وعده دادند، عاقبتی جز کمآبی، خشکی تالابها، ریزگرد، بیماری جنگلها و تخریب محیطزیست به بار نیاورده است. مردم حق دارند اعتماد نکنند.
✅ مدتی کلنگها و قیچیها را غلاف کنیم و بگذاریم اندیشههای محیطزیستی و سازگار با توسعه، در آسمان تیره و تار محیطزیست این کشور و اقتصاد این کشور پرواز کنند. اعتماد مردم بازمیگردد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
له کردن قربانی، شجاعت نیست
(محمد فاضلی)
✅ آزاده نامداری به خاطر انتشار عکسهایی که در عرف سیاسی و اجتماعی ایران پسندیده تلقی نمیشوند هدف قرار گرفته است. من نه ایشان را میشناسم و نه حتی یک برنامه تلویزیونی از وی دیدهام، اما کل این بازی آزادیخواهی، مبارزه با نفاق و جنبش بزرگداشت اخلاق را که در فضای مجازی راه افتاده است تا این خانم را تبلور کل رذایل اخلاقی ریا، دورویی و فرصتطلبی جلوه دهد اصلاً نمیفهمم.
✅ آزاده نامداری با کثیری از آنها که امروز در فضای مجازی معلم اخلاق شدهاند فقط یک فرق دارد: شغلش. او به اجبار شغلش مجبور بوده گونه خاصی لباس بپوشد و متونی را نیز بیان کند. راستی شما که فکر نمیکنید همه مجریان تلویزیون، مدیران دولتی، کارکنان نهادهای عمومی و حتی سازمانهایی که وجهه اصطلاحاً دینیتری دارند، همان گونه زندگی شخصیشان را اداره میکنند که در عرصه عمومی ظاهر میشوند؟
✅ پروازهای خطوط هوایی خارجی را تجربه نکردهاید؟ چند درصد زنان ایرانی وقتی هواپیما از باند فرودگاه بلند میشود روسریهایشان را برمیدارند؟ زنان ایرانی بدون روسری مسافر در کشورهای دیگر را ندیدهاید؟ اینها همان کسانی نیستند که هفته بعد وقتی سر کار خود حاضر میشوند محجبهاند؟ چرا راه دور میروید؟ مردان ایرانی را کنار ساحل دریای مازندران ندیدهاید با شلوارک و تاپ که از مغازهها خرید میکنند؟ همینها حاضرند به گزینش و حراست ادارهشان بگویند آخر هفته را در شمال چگونه زندگی کردهاند؟ عکسهای خصوصی چند درصد ایرانیان اگر از درون تلگرام به بیرون درز کند، چیزی شبیه به عکسهای آزاده نامداری نخواهد بود؟
✅ کثیری از آنها که امروز بر آزاده نامداری میتازند، اگر شغل او را داشتند برای نگه داشتن شغلشان، و به عنوان بخشی از زندگی حرفهای، بسیار بیشتر از او در مدح حجاب و چادر و سبک زندگی دینی سخن میگفتند، چنان که بسیاری دیگر گفتهاند.
✅ نمایش اخلاق اجرا نکنید. این اولین بار نیست که عکسهایی از آدمها منتشر میکنید که راضی به عمومی شدن آنها نیستند. فیلم ارتباط جنسی یک هنرپیشه را هم به خاطر ریاکاریاش پخش کردید؟ عکسهای بدون حجاب بقیه هنرپیشهها و مجریان تلویزیون را هم که چادری نبودند به خاطر دفاعشان از چادر پخش کردید؟ این جامعه سابقهای دیرینه از سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد دارد و آزاده نامداری اولین و آخرین قربانی این رویکرد نیست. شما هم به اندازه آزادی نامداری و هر بیچاره دیگری میتوانید روزی قربانی همین بازی باشید. آرامش خانوادگی، آبرو، شغل، آینده حرفهای و همه چیز هر کسی در طوفانی که از پس این باد کاشتنها درو میشود، قابل نابودی است.
✅ یادتان باشد، شما فقط خوششانس بودهاید که شغلتان اقتضا نمیکرده است مثل او جلوی دوربین تلویزیون بایستید؛ یا جلوی دروبینی ایستادهاید و در عرصهای کار کردهاید که نیاز نداشتهاید درباره سبک زندگیتان سخن بگویید. شما نیز در لحظاتی قرار گرفتهاید که بین منافع و عقایدتان، منافعتان را برگزیدهاید و فقط خوششانس بودهاید که این گزینش شما در فضای مجازی به اطلاع عموم نرسیده است؛ و اگر تاکنون چنین نشده است، گمان مبرید که هرگز لحظهای برای انتخاب فرانخواهد رسید؛ و به قول حافظ: «خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.»
✅ سخن آخر اینکه برخی چنین رفتاری را به اقتضای آنچه روزنامهنگاری افشاگر در غرب خواندهاند و سنتی است که روزنامهنگاران غربی درخصوص افراد مشهور بهکار میبندند، توجیه کردهاند. اول، هر آنچه غربیها انجام میدهند درست نیست؛ دوم، رها کردن همه دموکراسی، آزادی بیان و سنت روزنامهنگاری غربی و چسبیدن به همین عمل – که گونهای پاپاراتزی است – توجیه عجیبی است. سوم، اگر جرأت ندارید شفاف در نقد علل و دلایل سبک زندگیهای دوگانه آدمها دراین کشور بنویسید، ژست معلم اخلاق بودن هم نگیرید. چهارم، اندکی فکر کنیم، شاید لذت پنهان در پس خشونت نمادین موجود در این عمل، و حتی لذت جنسی برآمده از میل به دیدن زنان مشهور بدون حجاب متعارف، محرک همه این نمایش اخلاق است که راه انداختهاید. شاید این فقط بخشی از انگیزههای روانی پنهان است که چشمه جوشانی از جنبش اخلاقی مقابله با دورویی و نفاق را ترتیب داده است.
✅ دست از سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم بردارید، و اگر مرد و زن اخلاق و اصلاح اجتماعی هستید، انگیزه و شجاعتتان را در عرصههای دیگری آزمون کنید؛ له کردن قربانی، شجاعت نیست.
(اگر این متن را میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
اجماع ملی نباشد، شیب افول ایران تند میشود
(محمد فاضلی)
من و مرتضی گلپور درباره مسائل جامعه ایران گفتوگو کردیم و حاصل آن در روزنامه ایران دوم مرداد هزار و سیصد و نود و شش با عنوان «اجماع ملی نباشد، شیب افول ایران تند میشود» در سه هزار کلمه منتشر شده است. اصل گفتوگو را میتوانید در این لینک (https://goo.gl/uv4frQ) بخوانید، اما خلاصه هشتصد کلمهای آن به این شرح است.
✅ همه بحرانها با هم از راه میرسند، بحرانهایی چون مشکلات بانکها، محیط زیست، ورشکستگی آبی، فرسایش خاک، از بین رفتن تنوع زیستی، تغییر اقلیم، ورود نیروی بازار کار بیش از ظرفیت اشتغالزایی کشور، پایین بودن ظرفیت دولت و ناکارآمدی شدید نهادهای فرهنگی مانند آموزش عالی و آموزش و پرورش که نمیتوانند مهارت و دانش مؤثر را بازتولید کنند.
✅ از سطح پایینی از دانش برخورداریم تا بتوانیم راه حلها را پیدا کنیم و ظرفیت دولت هم برای اجرای راهکارهای موجود یا مطلوب نیز کم است. ظرفیتهای سیاسی جامعه برای اجماعسازی، گفتوگو و سیاستهای دارای ثبات هم پایین است. تغییر سیاستها با تغییر دولتها نشان میدهد که ما در اهداف اجماع نداریم و نمیدانیم که در حوزه سیاسی اهداف کلی چیست. ما با یک سیستم فاقد دکترین یا ناتوان از تصریح دکترینها مواجه هستیم.
✅ آنچه شاهد آن هستیم، مناقشههای سیاسی است. این مناقشهها به این معنی است که سیستم نتوانسته است میان شیوههای تأمین منافع افراد، گروهها و اهدافی که نظام ملی باید به سمت آن حرکت کند، سازگاری ایجاد کند. گروهها و افراد منافع خود را دنبال میکنند و در تعارض منافع این گروهها، آنچه از دست میرود، اهدافی است که کل سیستم باید به آن برسد.
✅ آدمهایی را میشناسیم که در دوران اصلاحات وزیر و معاون وزیر بودند و بار دیگر در دولت آقای روحانی هم مسئولیت گرفتند. اما در سال 92 کار خود را به همان گونهای آغاز کردند که در سال 76 آغاز کرده بودند. انگار نه انگار که در 16 سال ایران و جهان تغییر کرده است. احساس میکنم در این سیستم گردش نخبگانی، اصلاً گردش ایدهها و حرکت ایدههای جدید رخ نمیدهد.
✅ من معتقد نیستم دانشگاه - بالاخص در علوم مرتبط با حکمرانی- دارد کار مهمی انجام میدهد که دولت از آن بیبهره است و دانشگاه هم البته میتواند بگوید مگر نظام سیاستگذاری شرایط کار مهم و اثرگذار انجام دادن را فراهم کرده است که اثرگذاری مطالبه شود.
✅ ساخت سیاستگذاری عمومی نه شفاف و نه مشارکتی است. شفاف نیست چون مسیرهای سیاستگذاری اغلب مبتنی بر لابی و فقدان بنیانهای علمی است. یک صفحه سند پشتیبان برای بسیاری از قوانین و مصوبات حتی موجود نیست و تنها در جریان مذاکرات ذینفعان و بروکراتهای دولتی و غیردولتی بالا و پایین میشوند.
✅ اگر دولتی با ایدههای سیاستی منسجم، با آدمهایی با پیشینههای مشخص و متعهد به اهداف سیاستی معطوف به توسعه پایدار در عرصه سیاستگذاری حاضر شده باشند، از آنجایی که اهداف مشخصی دارند، خواهند توانست در سطح سیاسی و سیاستی اجماعسازی کنند. ... اما اکنون نمیدانیم که اجماعسازی باید حول چه هدفی باشد. وقتی شما نمیدانید اساساً میخواهید حول چه موضوعی اجماع کنید، میخواهید چه اجماعی بسازید؟
✅ سه گزینه پیش روی کشورهاست؛ برخی کشورها در حال ارتقا هستند یعنی دائم دانش، توانمندی، رفاه و ثروت جدید خلق میکنند. اما برخی کشورها تنها میتوانند تلاش کنند بقا داشته باشند و اجازه ندهند وضع بدتر شود؛ درجا میزنند. کشورهایی چون ما هم هستند که دچار افول هستند، اما گاهی افول مستقیم و شدیدتر است و گاهی با شیب کمتر واقع میشود. من فکر میکنم در جابهجایی دولتها در ایران، بحث بر سر میزان شیب افول است. بعضی دولتها مانند دولتهای نهم و دهم شیب افول تندی را بر جامعه تحمیل کردهاند و برخی دیگرمانند دولت اصلاحات یا اعتدال، شیب افول را کم کرده و در برخی امور بهبودهایی ایجاد کردهاند.
✅ گاهی نظیر آنچه در برجام تا حدودی نشان داده شد، مسأله هماهنگی حل میشود، اما وقتی مشاهده میکنید که در مسائلی نظیر محیط زیست، آب، اصلاحات بانکی، نظام بازنشستگی، شفافیت و فساد اداری، یا اصلاحات در حکمرانی شرکتی شرکتهای دولتی اتفاق خاصی نمیافتد و تصمیم سختی گرفته نمیشود، ناامیدی به سراغ آدم میآید. گویی اجماع لازم برای تصمیم سخت و اجرای آن هرگز حاصل نمیشود.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم بفرستید. ارسال نظرات به:
ایرانیان و مهاجرت بینالمللی
(محمد فاضلی)
مرکز تحلیل دادههای سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) در نهم جولای 2017 گزارشی درباره روندهای مهاجرت در دنیا منتشر کرده (Measuring Global Migration Potential: 2010-2015) که غیر از اهمیت آن برای محققان مهاجرت و تحولات راهبردی جهان از منظر مهاجرت، دو داده آن که درباره ایران است، و دادههایی درباره همسایگان ایران در این گزارش قابل توجه است.
1. جمهوری اسلامی ایران با داشتن 1.8 میلیون نفر جمعیت که برای مهاجرت برنامهریزی میکنند در رده هفتم کشورهای مبدأ مهاجرت قرار دارد.
2. چهارصد هزار نفر از اتباع ایران علاوه بر داشتن برنامه مهاجرت، در حال آمادهسازی شرایط مهاجرت نیز هستند. اگر تعداد افراد در حال آماده شدن برای مهاجرت را لحاظ کنیم، ایران بعد از عراق، پاکستان، مکزیک و کلمبیا در رده یازدهم قرار میگیرد.
3. مقایسه دو داده نشان میدهد، چهارونیم برابر کسانی که در حال آماده شدن برای مهاجرت هستند، افرادی وجود دارند که برنامهای برای مهاجرت در ذهن دارند.
4. ایران از نظر «درصد افراد از کل جمعیت کشور» که برنامه مهاجرت دارند، در بین بیست کشور اول قرار ندارد.
5. ایالات متحده آمریکا با فاصله فاحش نسبت به بقیه کشورها، دوستداشتنیترین مقصد مهاجران است.
6. این واقعیت قابل توجه است که عربستان سعودی برای 5.8 درصد کسانی که برنامه مهاجرت دارند، مقصد مطلوب است و این میزان از درصد مطلوبیت کانادا، فرانسه، آلمان و استرالیا نیز بیشتر است. این امر احتمالاً نتیجه فراهم بودن کار برای اتباع خارجی خصوصاً آسیایی است.
7. امارات عربی متحده و ترکیه نیز در ردههای نهم و پانزدهم مقصدهای برتر مهاجرت قرار دارند.
سؤالات راهبردی
1. یک میلیون و هشتصد هزار نفر اتباع ایرانی دارای برنامه برای مهاجرت و چهارصد هزار نفر شهروندانی که در حال آمادهسازی برای مهاجرت هستند، چه کسانی هستند، چه ترکیب جمعیتی دارند و مهاجرت آنها چه تأثیری بر کشور خواهد داشت؟
2. معنای قرار داشتن عربستان، امارات و ترکیه در بین بیست مقصد برتر برای مهاجران جهان چیست؟
3. اینکه ایران در شمار مقاصد مهاجران نیست، چه معنایی دارد؟
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)